نقش پژوهش در توانمندسازي دولتها عيسي عبدي چكيده پژوهش تلاش فكري منظم، هدفمند و مبتني بر فرضيه است كه بايد به نتيجهاي مشخص و مفيد بينجامد و يافتة جديدي را به ادبيات تحقيق بيفزايد. در اين حالت، يافتههاي پژوهشي موجب توليد دانش و تقويت يك حوزۀ علمي خاص ميشود، اما مسئلۀ مصرف كه پس از توليد دانش مطرح ميشود، فرايند ديگري است كه به كاربردي كردن پژوهش منتهي ميگردد. يكي از زمينههايي كه يافتههاي تحقيق در آن كاربرد مييابد، عرصۀ مديريتي و اجرايي است. دولت يا قوۀ مجريه كه در رأس هرم مديريتي كشور قرار ميگيرد، براي اجراي برنامۀ مدون خويش و ارتقاي كيفي آن در مرحلۀ طراحي، اجرا و سپس ترفيع آن به سطح گفتمان عملي، نيازمند محصولات و يافتههاي فكري محققان و نخبگان است.در اين نوشتار كوتاه سعي شده است كه فرايند كاربردي كردن پژوهش و اتصال آن به بدنۀ اجرايي كشور به زبان ساده و مختصر تبيين گردد. طرحي كه در اينجا ارائه ميشود، نسبت پژوهش (مبدأ) و دولت (مقصد) و سپس تبيين آن در راستاي توانمندسازي دولت است. واژگان كليدي:دولت، سياستگذاري، پژوهش، تصميمسازي، مراكز پژوهشي. جايگاه پژوهش در گفتمان سياسي: تعامل پژوهشگران و سياستگذاران پژوهش براي دستيابي به دانش و دانايي در راستاي توسعه از مهمترين چالشهاي امروز جوامع بوده و ميتوان آن را به عنوان فرايندي تدريجي و بلندمدت از اركان توسعه تلقي كرد.پيوند دانش و قدرت كه در ادبيات ما ريشه دارد(توانا بود هر كه دانا بود و نهال تو گر بار دانش بگيرد/به زيرآوري چرخ نيلوفري را...) در نظريهپردازيهاي غربي از جمله نظريۀ فوكو، فيلسوف فرانسوي ساخته و پرداخته شده است.بر اين اساس، كسب دانش و توليد آن امروزه از مؤلفههاي قدرت در همۀ ردهها از فرد و سازمان تا دولت به شمار ميآيد. با اين رويكرد، پژوهش با توليد دانش جديد راههاي تازهاي براي حل مسائل و درك ماهيت پديدههاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي به روي سياستگذاران و كارگزاران برجستۀ دولت ميگشايد، و با بازتفسير پديدهها راهحلهاي نويي در اختيار كارگزاران قرار ميدهد تا دولت به صورت ارگانيسمي پويا در عرصۀ پيشرفت و ترقي جامعه، در تصميمسازي، سياستگذاري و اجراي سياستها با لغزشهاي كمتري مواجه شود. پژوهش از اين نظر پشتوانۀ دولت در ادارۀ كشور در همۀ حوزهها تلقي خواهد شد. گفتمان سياسي هر دولت را ميتوان در شكل نهايي آن، همان برنامه دولت به شمار آورد. يافتههاي محققان در واقع پشتوانۀ اين برنامه قرار ميگيرد، اما اين مهم زماني ممكن است كه تحقيق در مسيري كه نهاده شده به جايي منتهي شود.پژوهش يا در وادي نظر ميماند يا به وادي عمل منتهي ميشود. به نظر ميرسد جنبه اولي بيشتر در تقويت گفتمان دولتمردان و دومي يعني "تحقيق كاربردي" بيشتر در سياستهاي اجرايي يعني در كارگزاري [1] دولت نتيجۀ خود را نشان ميدهد. گذشته از آن، دولت بايد سويههاي خود را بشناسد؛ يعني يك سويۀ آن نظريه و سويۀ ديگر آن كاربرد است. بايد بين اين دو پيوندي برقرار كرد وگرنه بذرذهن در زمين عمل نمينشيند كه بتراود. اين پيوند در حقيقت بازنماييكنندۀ سويۀ ذهنيت و عينيت در هستيشناسي است. يكي از اين هستيها در عمل سياسي بازنموده ميشود كه خود حامل دو سويۀ ذهن و عين است. اگر هر دولتمرد يا سياستگذار را كنشگر بدانيم، اين كنش يا عمل يك عقبۀ ذهني دارد. بيترديد يافتههاي محققان در اين عقبه انباشت ميشود تا به صورت گفتمان و عمل در آيد. حال ميتوان همين استدلال را تحت عنوان « تعامل نهادين پژوهش و دولت» تعميم داد و ميان دستاوردهاي محققان و قوۀ مجريه پيوندي معنيدار ترسيم كرد. اگر دستاوردهاي تحقيق نظارت،هدايت و حمايت شود و آنگاه به بدنۀ اجرايي كشور پيوند داده شود، هر يك از پژوهشها در حوزۀ خاصي به كار برده خواهد شد و هر يك به فراخور، پرتوي بر گوشهاي تاريك از عالم پيچيده كشورداري خواهد افكند. با اين تشبيه مستدلل شايد بتوان گفت كه در بلندمدت، پژوهش جاي خود را باز خواهد يافت و سخن خود را كمابيش در راه خير و صلاح جامعه از طريق گفتمان سياسي، عمل سياسي و سپس در كارگزاري دولت و در نهايت در سند چشم انداز به كرسي خواهد نشاند.از نظر نگارنده اين فرآيند به اصولي زيربنايي بستگي دارد كه سه مورد مهم از آنها در ادامه مورد بررسي قرار ميگيرد. الف. كانونهاي فكري زمينهساز توانمندي دولتها در دنياي امروز، نميتوان از رشد و ترقي سخن گفت، اما فرايند پژوهش را ناديده انگاشت، از آن جهت كه به طور كلي سياستسازي، تصميم سازي و ايدهپردازي برپايۀ تفكر و پژوهش، محرك قوۀ مجريه محسوب ميشود. كانونهاي پژوهشي يا به عبارت ديگر، مولد انديشه با نامها و عنوانهاي مختلف در كشورهاي پيشرفته وجود دارند كه دستاوردهاي بلندمدت آنها در حوزههاي مختلف سياسي، اجتماعي، اقتصادي و به سخن ديگر در زمينههاي علم و فناوري، در اختيار دولتها قرار گرفته ميشود. آمار دقيقي از مراكز فكري جهان وجود ندارد، اما براساس گزارشهاي كمابيش متفاوت چندين هزار كانون فكر (حدود 6 هزار) در جهان وجود دارد كه دولتها از خدمات پژوهشي و فكري آنها بهره ميبرند. آنها صنعت فكر و انديشۀ كاربردي را سازمان دهي مينمايند. بر اساس نشريه FPآمريكا حدود 1777 كانون فكري در آمريكا وجود دارد. يك سوم از اين مراكز متعلق به واشنگتن ميباشد كه با گردآوري دادهها و يافتهها به درك مسائل و رويكردهاي جديد دست مييابند و آن را مستقيم يا غيرمستقيم در اختيار دولت قرار ميدهند. نكتۀ جالب توجه در اين است كه چرا تمركز كانونهايهاي فكر در واشنگتن چشمگير ميباشد؟ درست است كه اين شهر به عنوان مركزيت سياسي از اهميت و وزن بالاتري برخوردار است، اما واقعيت آن است كه صنعت فكر و توليد سياستها و تصميمها براي دولتمردان امريكا امري متداول است. در اين كشور بودجههاي كلاني به اتاقهاي فكر تخصيص داده ميشود. براساس يك برآورد، بودجۀ تخصيص داده شده به مؤسسات هريتيج [2] و بروكينگز [3] امريكا به ترتيب 48 و 60 ميليون دلار بوده است. شايان ذكر است كه يك پنجم از شش هزار كانون فكر در قاره اروپا قرار دارد و از ياد نبريم كه غالب بودجه اين مؤسسات از منابع بيروني تأمين ميشود. گويي موازي كاري اتاقهاي فكر به دليل رقابت و ارائه طرحهاي رقيب، امري مثبت تلقي ميشود. بر اساس گزارش FPRI (بانك دادههاي اتاقهاي فكر جهان سال 2008)، آمريكا، انگليس، آلمان و فرانسه چهار كشور نخست در استفاده از مراكز مشورتي ميباشند. از ميان شش هزار اتاق فكر جهاني 34% در آمريكا، و 22% در اروپاي غربي ميباشد. در حالي كه در خاورميانه و شمال آفريقا اين رقم 4% ميباشد. ب. عينيت گرايي در تحقيق مسئلهاي كه پژوهشگران اين مؤسسات به آن اهميت ميدهند، اصل زمينه ياcontext داير بر شرايط عيني كشور،منطقه و جهان و آن عبارت است از انطباق يافتههاي پژوهشي با شرايط خاص و عيني جامعه، يعني دولت در شرايط كنوني در كجاي تاريخ قرار گرفته و با چه مسائل و محدوديتها،تهديدها يا فرصتهايي روبه روست. در ضمن آنها بايد با در نظر گرفتن تفاوتهاي كشورها از نظر اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي، براي رسيدن به راه حلهاي بومي و ايجاد اجماع ميان نخبگان تلاش كنند. اين رويكرد را ميتوان به عاريه به اصطلاح فلسفي پراگماتيسم(انجام گرايي) مانند كرد؛ يعني پژوهشي كه براي سياستگذاران انجام پذير و راهگشا باشد.يكي از دلالتهاي اين تكاپو، تمايل دولتها براي به خدمت گرفتن مشاوران توانمند و كارشناسان خبره است تا به كمك آنها به فرمول بندي سياستها و ارايۀ راهبردها بپردازند. در نمايي كلي تر ميتوان گفت كه مؤسسات تحقيقاتي با ارائه يافتهها به اتاقهاي فكر در راستاي كاربردي كردن پژوهش و عينيسازي آن گام برميدارند. وجود اين حلقهها و علت نياز دولتها به اين مراكز، به دليل پيچيدگي مسائل و بحرانهاي جهان امروز است كه بايد با نگرشهاي چند وجهي، مورد موشكافي و تجزيه و تحليل قرار گيرند. بحرانها با تاريخ همۀ كشورها عجين هستند و دولتمردان دست نياز به سوي تصميمسازاني دراز ميكنند كه بهترين تصميم را كه به صلاح مملكت شان است اتخاذ نمايند. ج. حلقههاي فرآيند: تحقيق از نظر تا عمل[4] با توضيح بالا و چرايي اهميت پژوهش براي دولتمردان، لازم است كه براي تسهيل فرآيند پژوهش و سير كاربردي شدن آن از زمان مسئلهيابي و طرح مسئله تا ارائه راهكار و عيني سازي آن، سيستمي كارآمد طراحي گردد كه در قالب نهادينه شده به فعاليت خود در كنار سيستم دولت فعاليت كند.اين رهيافت اصطلاحاً سيستماتيك سازي تحقيق است.اين سيستم كارآمد حامل استراتژي و مديريت در هدايت پژوهشهاست كه شامل سه حلقۀ دانشگاه، مؤسسات پژوهشي و اتاقهاي فكر خواهد بود. اين سه حلقه ترسيم كنندۀ جريان توليد فكر و مصرف فكر تلقي ميشوند. اگر پژوهشگران را در حلقههاي اول و دوم جاي دهيم، و اتاقهاي فكر را در حلقۀ سوم، پس دولت را بايد در طيف آخر و مصرف كننده توليدات كاربردي حلقۀ سوم به حساب آورد. اتاقهاي فكر يا حلقۀ سوم وابسته به مؤسسات پژوهشي و دانشگاهي هستند و براي كاربردي كردن يافتههاي آنها همفكري مينمايند و براساس يافتههاي پژوهش آنها به بهترين راهبرد و تصميم ميرسند و آن را در اختيار دولت قرار ميدهند.از اين رو، امروزه به علت پيچيده شدن امور و مكانيسمهاي مديريتي در سطح كلان، دولتها به تحقيق منسجم و قاعده مند نياز دارند تا بتوانند زيرساختهاي لازم را تنظيم كرده و مديران اجرايي خود را در پيشبرد سياستها و تحقق اهداف و برنامههاي خود ياري رسانند. نتيجه گيري پژوهش براي ارتقاي دانش و توليد فكر از مولفههاي قدرت هر كشور به شمار ميرود.وقتي از توسعه سخن به ميان ميآيد، در كانون آن يك قوۀ محركه و برنامه ريز در ذهن مجسم ميشود.اين قوۀ محركه با در نظر گرفتن يك سري هدفهاي تعريف شده يا اصطلاحاً برنامه به يافتههاي پژوهشي محققان و ظرفيتهاي مراكز علمي نياز دارد تا اين برنامه را به خوبي و با كارآمدي محقق نمايد.دولت يا همان قوه محركه به عنوان كنشگر در صدر اين برنامه قرار دارد و نيازمند يك استراتژي براي بهره گيري از محققان و دستاوردهاي آنهاست. با يك جمع بندي كلي ميتوان گفت كه دولتها به نظريه پژوهشگران و نخبگان، و به كاربست مديران اجرايي خود در صورتي ميتوانند اعتماد كنند كه به يك سيستم منسجم در مديريت پژوهش جامه عمل بپوشانند و فرايند پژوهش را در قالب حلقههاي سه گانه دانشگاهها، مؤسسات پژوهشي و اتاقهاي فكر(كانونهاي فكر)، طراحي و نهادينه سازند كه اين امر مستلزم بينش گسترده و كلان است.
منابع سلطاني،سيد علي اصغر.1387، قدرت،گفتمان و زبان سازوكارهاي جريان قدرت در جمهوري اسلامي ايران. تهران :نشر ني . كچويان،حسين. 1382 فوكو و ديرينهشناسي دانش. تهران: دانشگاه تهران . ايمان،محمد تقي. 1391. روش شناسي تحقيقات كيفي. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه طبيبي،سيد جمال الدين. 1373.نقش دانشگاه و پژوهش در توسعه ملي،نشريه علوم انساني پژوهش و برنامه ريزي در آموزش عالي پاييز و زمستان. شماره 7 و8. حسن زاده،ر. 1381. بررسي موانع و عوامل كاربست يافتههاي پژوهشي توسط دستگاههاي اجرايي. وزارت علوم،تحقيقات و فناوري. جشنواره بين المللي فارابي. دو ماهنامه پژوهش كاربردي در علوم انساني. شماره بيست وششم. ارديبهشت. Ferguson, J. 2005. Bridging the gap between research and practice Volume 1(3), 46-54. NIRA's World Directory of Think Tanks 2005 (NWDTT 2005) Donald E. Abelson, 2002Do Think Tanks Matter? Assessing the Impact of Public Policy Institutes, Montreal: McGill-Queen’s University Press. James G. McGann, 2005, Think Tanks and Policy Advice in The US, Foreign Policy Research Institute, Philadelphia. FPRI Global Think tanks Database (2008) August 31.
________________________________________ [1] . Agency [2] . Heritage Foundation [3] . Brooking [4] .(from theory to action)